زندگی مازندگی ما، تا این لحظه: 18 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره
انتظار من برای امدنتانتظار من برای امدنت، تا این لحظه: 18 سال و 2 روز سن داره
شیواشیوا، تا این لحظه: 37 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

نبودن تو یعنی...

آن که امید را از تو بگیرد همه چیز را از تو گرفته است جانم.

سلام نازنین! نازنین اینجا هوا بی تو سرد و گرفته است! ابرهای آسمان دلم هوای باریدن دارند! نازنینم اینجا دلها شادیشان را در گرو بودن تو گذاشته اند. خیلی وقته باهات حرف نزدم. حرف زدن با تو آرومم میکنه. مثل همون روزای کوتاه بودنت شادم میکنه. یادته من دو سال قبل یا بیشتر بود که با خدایت قراری گذاشتم. قرارمون هم این بود که تو اگه تا الان نیومده باشی پس نیا کلا. قرارم با خدا بماند. اما دلم هنوز آمدنت رو مخواد. هنوزم روزها کنار گلها میشینم و به آمدنت فکر میکنم. دیروز دفاع کردم. همیشه با خودم میگفتم روز دفاعم تو هستی چه در بغلم چه در دلم. اما دیروز تو نبودی. هیچ جا نبودی. نه دیروز و نه هیچ کدام از روزهای گذشته تو نبودی. ...
31 شهريور 1394

چشمهایت

کوچولوی چشم آبی من فردا راهی میشوی جانان جانم. فردا برای آخرین بار میتوانم در آغوشم بفشارمت. در میان انبوهی ا زاسترس دفاع و جراحی دندانهام و آی وی افی دیگر بدرقه ات خواهم کرد هاپوی کوچولویم. خوشبوترین گل لطیفم. نازنینم. چقدر بغلت کردم نازنین جانم. چقدر لذت داشت بوییدنت و لمس تن همچون برگ گلت. دلم پر است از تنگی دقیقه ها. دقیقه های پایانی تابستان نه چندان دلچسب. پاییز امسالم طلایی تر از همیشه بیا به بالینم.   دلم تنگه نمیدونم چی مینویسم. استرس پایان نامه بیشتر از همیشه اذیتم میکنه. سی ام دفاع دارم. نمیدونم چی میشه. دلسای کوچک خاله دو بار بیشتر ندیدمت. عزیز جانم. گلبرگ زیبایم پیشم بمان. بمان تا تمام لالایی ها ی خفه شده در س...
22 شهريور 1394
1